Pages

Wednesday 18 January 2012

اونم میشه

دیروز عکس گل شیفته که نیمه برهنه است و دیدم. اولش به نظرم اومد که دمش گرم چه جراتی داره. بعد که کامنت ملت رو خوندم کلن عکس یادم رفت و در گیر شدم. یکی غیرتی شده بود. یکی به چشم مبارز نگاش میکرد. یکی به نظرش اومده بود که خودش رو کوچیک کرده. یکی میگفت دمت گرم این یعنی پیش به سوی دموکراسی. خلاصه که خیلی کف کردم. الانم اومدم که یه چیزی بنویسم و برم.
من الان خیلی وقت نیست که تو انگلیسم فقط میتونم بگم که الان تو یه خوابگاهی هستم تو یه دانشگاه. دور و بر و که نگاه میکنی اولش برات عجیبه. دختره با شرت رد میشه. یه موقع با شرت و سوتین رد میشه و انگار نه انگار. یکیشون برا با مزه بازی عکس لختش رو میگیره در حالتیکه دستش رو گرفته رو سینه اش. به عنوان کادو میده به یکی از هم خونه ای ها که لزبینه . خلاصه اصلن لخت بودن و اینا مطرح نیست. اینایی که گفتم تو مردم عادی به نظرم اومده. تو جامعه هنری که قضیه مطمئنن خیلی شدید تره.
اینجا با ایران خیلی فرق داره میدونم که اگه لایه روی جامعه و آدما رو که برداری هممون مثل هم میشیم. همشون همون مشکلایی که من و هر کسی تو ایران داره رو دارن. ولی همون لایه رویی باعث میشه که کلی فرق داشته باشه. خلاصه به نظرم آدم اگه بخواد اینجا زندگی کنه باید تغییر رفتار بده و شبیه اینا بشه. و گرنه همیشه عمرت درگیری نه میتونی برگردی کشورت نه میتونی اینجا جا بیفتی. همیشه خودت رو لنگ در هوا نگه میداری.


یاد این میفتم که یه شب خونه یکی از دوستام بودم همینجوری حرف شد. اون وسطا گفتش که یه دفعه یکی از دوستاش با مهرجویی برا فیلم اجاره نشینها مصاحبه کرده. ازش پرسیده که ببینم شما منظورتون از این خانه که فرو میپاشه همون حکومت بدون پایه و بسط که میریزه؟ این نماد اونه؟
مهرجویی یه نگاهی میکنه یه کم فکر میکنه . میگه اینجوریم میشه ها. 

No comments:

Post a Comment