Pages

Wednesday 14 August 2013

آن کال

توی شرکتی که کار میکردم شیفت شب لازم داشتیم تا اگه مشکلی پیش اومد درستش کنه. ولی وضع شرکت خوب نبود و مجبور شدن شیفت شب رو حذف کنن. منم گور خودم رو با یه سیستم اس ام اس و زنگ کندم. یه سیستم راه انداختم که اگه مشکلی بود بهم اس ام اس بزنه یا اگه دیگه خیلی وضع بد شد بهم زنگ بزنه که برم شرکت و درستش کنم. چند بار حتی مهمونی رو ترک کردم به خاطرش. یه سالی تقریبن ۲۴ ساعت، ۷ روز آن کال بودم. سیستممون هم مشکل کم نداشت. یه هم خونه ای دارم گیجِ گیج. فکر کنم تو این یه سالی که تو این خونه ام، تعداد دفعاتی که مجبور شدم برم خونه و در رو براش باز کنم چون کلید نداشت بیشتر از تعداد دفعاتی بود که تو اون یک سال مجبور شدم برم شرکت.

Saturday 3 August 2013

مشروب و سکس

یادمه در ایران که بودم هر موقع حرفی از خارج رفتن میشد همه میگفتن بابا ما چیز زیادی نمیخوایم میخوام راحت شب مشروبمون رو بخوریم. سکس هم راحت داشته باشیم.

کارم تموم شده بود و داشتیم صندوقها رو میشمردیم که پول ها رو تحویل بدیم. یه پسر ایرانی همکارمه. مدیرمون اومد تو یه سرکی بکشه. مسئولمون که یه دختره ازش پرسید که چیزی نمیخوای؟ گفتش که بعد از اِس چی میاد. این پسر ایرونیه داد زد سکس. من و میگی داشتم فکر میکردم ما ایرانیا کجاییم واقعن. هر کی شروع کرد برا خودش داد زدن و یه اراجیفی گفت که با اِس شروع شه. این پسر من و نگاه میکرد میگفت خب همون سکس دیگه. هی داد میزد سکس. یارو مدیر قاطی کرد یهو گفتش بابا تی بعد از اس میاد. بیچاره چایی میخواست. آب جوش نداشتیم که بهش چایی بدیم.


یه دختری از دوستام یه دفعه میگفتش که اینهایی که سفید پوست نیستن به ما دخترای سفید مثل لاشیا نگاه میکنن و برا دخترای غیر سفید احترام بیشتری قائلن. میگفتش انگار چون ماها لباس لختی زیاد میپوشیم اینا فکر میکنن ما لاشی ایم. تو مملکتاشون همش از فساد غرب حرف میزنن برا همینم تا ما رو میبینن یاد تخت خواب میفتن.